هرگاه بخواهیم به نقد فیلم لولیتا اثر آدریان لین بپردازیم، میبایست به کمی عقبتر برگردیم. ما میبایست به بررسی رمان این اثر جنجالی بپردازیم. لولیتا رمانی از ولادیمیر ناباکوف است که نخستین بار در سال ۱۹۵۵ در پاریس منتشر شد. لولیتا درونمایهی بسیار بحثبرانگیزی را دارد. داستان از زبان راوی اتکا ناپذیری بیان میشود به نام هامبرت هامبرت که یک استاد ادبیات روانپریش است؛ او عشق بیمارگونهای به دختر ۱۲ سالهای به نام دلورس هیز (ملقب به لولیتا) دارد و پس از آنکه پدرخوانده او میشود با او وارد رابطه عاشقانه میشود.
جایگاه لولیتا در ادبیات سدهی بیستم
لولیتا یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی سدهی بیستم میلادی است. شهرت کتاب در فرهنگ عمومی منجر به کاربرد واژه «لولیتا» بهعنوان لقبی برای دختران زودبالغ و سکسی شده است. برخی از منتقدان، لولیتا را «رمانی شهوانی و اروتیک» توصیف کردهاند. تجربهی خوانندگان از مطالعهی رمان بیانگر جذاب بودن بخش ابتدایی کتاب است؛ اما در ادامه داستان روند کسالتباری دارد. ناباکوف نیز خود چنین عنوان میکند: «خوانندگان لولیتا انتظار داشتند که رمان اروتیکتر باشد و زمانی که متوجه شدند اینگونه نیست، خواندن رمان را نیمهکاره رها کردند.» گرچه از نظر مخاطبین جدی، ناباکوف مستحق نوبل ادبیات بود اما هیچگاه توسط آکادمی سوئدی به این جایزه دست نیافت.
لولیتا در ابتدا خواننده و بیننده را به همذاتپنداری با خود در برابر عشق مردی هوسباز وادار میکند؛ اما رفتهرفته هرچه به پایان فیلم نزدیک میشویم، با هامبرت هامبرت نیز همذاتپنداری میکنیم. در نگاه اول تصور بر این است که او به لولیتا به چشم یک عروسک جنسی نگاه میکند؛ گرچه هامبرت مدعی است که عاشق لولیتاست اما هیچ کسی تا انتهای داستان این امر را نمیتواند بپذیرد و خواننده اثر در انتهای داستان رفتهرفته باور میکند که احساس هامبرت به لولیتا، احساسی مبتنی بر عشق است. استنلی کوبریک و آدریان لین نیز کارگردانان مشهور سینما بودند که فیلمهایی را با اقتباس از رمان لولیتا ساختند.
تاریخچه چاپ رمان لولیتا در ایران و جهان
کتاب در ابتدا در پاریس شرمآور تشخیص داده شد و فروش آن ممنوع شد. کمی بعد در کشورهای دیگر نیز این کتاب ممنوع شد. در ایران نیز نخستین بار در دودمان پهلوی رمان لولیتا با ترجمه ذبیح الله منصوری به چاپ رسید. آن هنگام رمان لولیتا دارای دخل و تصرفهای فراوانی بود. اکرم پدرام نیا مترجم ایرانی در سال ۱۳۹۳ تصمیم گرفت کتاب را بدون سانسور ترجمه کند. ابتدا کتاب به صورت بخشبخش در سایت ادبی دوشنبه و هفتهنامه شهروند چاپ شد. بعدها نشر زریاب افغانستان آن را به صورت کتاب منتشر و سپس اثر به بازار زیرزمینی ایران وارد شد. گفته میشود بیش از ۵۰ هزار جلد از آن در ایران بهطور زیرزمینی به فروش رفته است. وزارت ارشادجمهوری اسلامی نیز، این اثر را غیرقانونی دانست و به جمعآوری آن پرداخت.
آدریان لین: کارگردانی همنسل با موج نو فرانسه
آدریان لین کارگردانی اهل انگلستان است. بیشتر آثار او مضمون عاشقانه و احساسی دارد. استفاده از نور طبیعی، یکی از مولفههای فیلمسازی آدریان لین میباشد. شروع فعالیت هنری او همزمان با شروع فعالیت کارگردانان بزرگ موج نو سینمای فرانسه بود. در انگلستان نیز کارگردانانی چون ریدلی اسکات، آلن پارکر و هیو هادسن با او همدوره بودند. از فیلمهای مهم آدریان لین میتوان به نردبان جیکوب، بیوفا و لولیتا اشاره کرد.
آدریان لین در سال 1997 فیلم لولیتا را میسازد. او از استیون شیف به عنوان فیلمنامهنویس اثر یاری میگیرد. این فیلم، دومین اقتباس از کتاب ولادیمیر ناباکوف با همین نام است. از بازیگران این فیلم میتوان به جرمی آیرنز در نقش هامبرت هامبرت و دومنیک سوین در نقش دولورس «لولیتا» هیز اشاره کرد. این فیلم به خاطر موضوع جنجالی و ساختارشکنانهاش از طرف توزیعکننده به اکران گسترده درنیامد.
نقد فیلم لولیتا
فیلم آدریان لین نسبت به رمان ناباکوف تفاوت چندانی ندارد. استیون شیف به عنوان فیلمنامهنویس در بیشتر داستان به متن اصلی وفادار است؛ گرچه در جزئیاتی با اثر اصلی تفاوت دارد: به عنوان مثال در لولیتای ناباکوف ما با دختری صرفا قربانی مواجه هستیم در صورتی که در لولیتای آدریان لین ما با دختری نیمهاهریمنی مواجه هستیم که خود نیز در وسوسه هامبرت نقش دارد. یکی از مولفههای سینمای آدریان لین، مسئله رابطه میباشد. در فیلمهای او عموما رابطهای شکل میگیرد، به پیش میرود و سپس فرو میپاشد. در لولیتا نیز چنین مولفهای را به خوبی مشاهده میکنیم.
لولیتا یک تراژدی است. داستانی بسیار نگرانکننده از وقایع غمانگیز را دارد. این فیلم یک داستان عاشقانه نیست؛ بلکه یک داستان جنایی نفرت انگیز است. با این وجود، لولیتا یک فیلم جنایی جذاب است؛ فیلمی که به خوبی نوشته و اجرا شده است.
نقد فیلم لولیتا: تکنیکهای فرمی فیلم
آدریان لین جهت ساخت و القای صحنههای اروتیک فیلم، از تصویربرداری و نماهای مناسبی از بدن لولیتا را برای القای وسوسه به هامبرت در شروع داستان بهره میبرد. نخستین صحنه ملاقات هامبرت و لولیتا را در حیاط خانه میبینیم که در آن لولیتا در زیر فواره آبیاری باغچه مشغول مطالعه کتاب است و خیس شدن لباس او به اروتیکتر شدن صحنه کمک شایانی میکند.
در لولیتا فرم با محتوای فیلم نیز تعاملهایی دارد: به عنوان مثال شستن شیشهی جلویی ماشین بعد از ارتکاب گناه توسط هامبرت را میبینیم که نمادی از غبارگرفتن روح اوست. نمای هلدادن صندلی گهوارهای هامبرت توسط لولیتا، با نمای کلوزآپ پایین به بالا، گونهای از بیداری حس تسلّط مادرانه در لولیتا نسبت به ناپدری را نشان میدهد.نمای چرخشی دوربین در راهپله، هنگام فرار لولیتا، نیز وقتی با دیالوگ «قاتل! قاتل!» لولیتا همراه میشود، در رگهی هراسآور، بسیار اثرگذار است.
لولیتا از نظر شخصیت محدود به دو کاراکتر اصلی است. فیلم، هامبرت را صرفا یک شخصیت پدوفیل معرفی نمیکند. او شخصیتی دارد که عشقی دیوانهوار به لولیتا دارد. این عشق دیوانهوار نیز منجر به وقوع جنایت میشود؛ گرچه از دیدگاه لولیتا این ماجرا صرفا یک کنجکاوی و بازی جنسی با هامبرت است و نمیتواند عشق باشد! ما در فیلم شخصیتها را همانگونه که هستند میبینیم. هامبرت یک منحرف بیمار است که از دخترک سواستفاده میکند. لولیتا نیز دختر جوانی است که میخواهد از مصیبت بگریزد. مادر لولیتا نیز زنی ناآگاه است که گرفتار مرد منحرفی چون هامبرت میشود.
نقد فیلم لولیتا: موشکافی در شخصیت هامبرت
اولین مسئلهای که در مواجه با هامبرت به آن میرسیم، خوی حیوانی اوست. هامبرت به اختلالات روانی چند شخصیتی دچار است. این اختلال سنگ بنایی برای بسیاری از تعارضات رفتاری و ارتباطی او با جامعه است. اولین تلاقی مهم هامبرت و لولیتا، اجازه ندادن هامبرت به لولیتا برای شرکت در تئاتر است؛ تئاتر جایی است که قرار است شیبِ ماجرا از قله به سمت دره عوض شود و سلطهی هامبرت به صورت پنهانی در مشت لولیتا بیفتد. چنین رویدادهایی ماجرا را وخیمتر میکنند و حسادت روزافزون هامبرت را به اوج میرسانند. شکّاکیت او با وجود شکست در ماجرایی چون اتهام دروغ گفتن لولیتا هم از بین نمیروند و به بطن رابطهی این دو میرسد.
وجود پارانویا در هامبرت نیز از مسائل پیشبرنده داستان است. به عنوان مثال تاکید هامبرت بر دیدن خیانتِ لولیتا یا خودرو تعقیبکنندهی آنها که مرز بین خیال و واقعیت را میشکنند، بسیار با پیرنگ اصلی، هماهنگ درآمدهاند. هامبرت به هیچ سنت و عرفی وابسته نیست. او اهل فلسفه چیدن یا پنهانکاری نیز نیست و حتی در صحنهای از فیلم دلیل ماندن لولیتا را بسیار ساده بیان میکند: «او موند چون جایی رو نداشت که بره»
نقد فیلم لولیتا: بازیهای اثرگذار بازیگران
هنرپیشههای فیلم لولیتا سرشار از استعداد هستند. جرمی آیرونز نقش هامبرت را عالی بازی میکند. آیرونز شور و اشتیاق و تباهی ظریف را برای این نقش اصلی به ارمغان می آورد. او کاملا انتخاب مناسبی است. ملانی گریفیث، که تنها یک شخصیت فرعی است، از زمان خود به خوبی استفاده میکند و در نقش مادر لولیتا، عملکردی باورنکردنی ارائه میدهد. یک صحنه به ویژه بین او و آیرونز وجود دارد که در آن او نشان می دهد که چرا بازیگر بزرگی است.
دامینیک سواین، که نقش لولیتا را بازی می کند، نیز یک شگفتی است. سواین با مهارت فراوانی نقش لولیتا را بازی میکند. او میتواند در فیلم بی گناهی و رک بودن را نشان دهد.صحنهای موثر در پایان بین او و آیرونز وجود دارد که سواین با ارائه بینظیر آن، بیننده را غافلگیر میکند. بسیار مهم بود که او پایان داستان را به این شکل ارائه کرد تا به هامبرت نشان دهد که چقدر دیوانه و پیچ خورده است.
از رمان لولیتا، استنلی کوبریک، کارگردان بزرگ تاریخ سینما، اقتباس دیگری را در سال 1962 انجام داده است که علاقهمند به این داستان هستید، میتوانید آن را نیز مشاهده کنید. آیا شما لولیتا (آدریان لین) را دیدهاید؟ رمان را چطور؟ مطالعه کردهاید؟ فیلم و رمان چه تفاوتهایی با هم دارند؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهها درباره “نقد فیلم لولیتا (آدریان لین)” :
👍