بانو ناپدید میشود
کشور تولیدکننده | انگلستان |
آهنگساز(موسیقی متن) | لوئیس لوی |
سال تولید | |
محصول | گامونت |
کارگردان | آلفرد هیچکاک |
فیلمنامهنویس | آلما رویل، سیدنی گیلیات و فرانک لاندر، برمبنای رمانی نوشته اتل لینا وایت. |
فیلمبردار | جک کاکس |
هنرپیشگان | مارگارت لاکوود، مایکل ردگریو، پل لوکاس، میویتی، سسیل پارکر و لیندن تراورز. |
نوع فیلم | سیاه و سفید. ۹۷ دقیقه. |
خلاصه داستان : “خانم فروی” (ویتی)، پیرزن به ظاهر بیآزار و متین هنگام سفر با قطاری که از اروپای مرکزی عازم انگلستان است، ناپدید میشود. “آیریس” (لاکوود) دختری که تازه با او در قطار آشنا شده نگران میشود و به جستوجویش میپردازد. اما نه تنها خبری از “فروی” نیست بلکه به نحوی عجیب دیگر حاضران در قطار مطمئن نیستند که چنین کسی اصلاً وجود داشته است. هر بار “آریس” مدرکی برای اثبات وجود او مییابد، فوراً ناکام میشود و هر بار که درباره هوش و حواس خود شک میکند، نکتهای مجدداً سوأظن او را برمیانگیزد. سرانجام “آیریس” با کمک معلم موسیقی سرخوش و زرنگی بهنام “گیلبرت” (ردگریو) واقعیت را کشف میکند…
٭ فیلم نه تنها اوج تعلیق و دلهره آفرینی در کارنامه انگلیسی هیچکاک بهشمار میآید، بلکه یکی از استادانههٔرین و سنجیدهترین آثار تمام عمرش نیز هست. با ضرباهنگی سریع و نفسگیر که لحظهبهلحظه گوئی همگام با قطار پرماجرا، فزونی مییابد. مهارت استاد در ایجاد همدلی تماشاگر با “آیریس” و شرکت در شک آزارنده او نسبت به “وجود” پیرزن خوشمشرب خارقالعاده است و لحظهای که “آیریس” نام پیرزن را روی شیشه بخار گرفته، چند لحظه پیش از محو شدنش در تونل سرراه میبیند، به وصف درنمیآید. این فیلم معمائی کلاسیک که میان جمعی آدمهای آدابدان و ظاهر الصلاح میگذرد، ترکیب بینظیری از طنز (متجلی در پارهای شخصیتهای فرعی درخشان) و ناامنی است و طیف جالب مسافران قطار جاذبه آن را کامل میکنند. فیلمی که برای تضمین موفقیت آتی هیچکاک در آمریکا کفایت کرد و به عقد قرار دادی با دیوید آ. سلزنیک، تهیه کننده مقتدر هالیوود انجامید. در سال ۱۹۷۹ به کارگردانی آنتونی پیج بازسازی شد.
همچنین بخوانید: تاریخ هنر و ادبیات ایران و جهان
بانو ناپدید میشود (The Lady Vanishes, ۱۹۳۸): یك كمدی جاسوسی در قطار
فیلم بانو ناپدید میشود آخرین اثر مهم دوران فیلمسازی انگلیسی هیچكاك است و چندی پس از آن دوران جدید فیلمسازی او در هالیوود آغاز شد. اینجا هم مضمون ظاهری متن روی مباحث مربوط به جاسوسی استوار شده است و البته تمایز اساسیای كه فیلم با نمونههای مشابه قبلی در كارنامهی انگلیسی هیچكاك دارد، آن است كه عرصهی فعالیت دوربین بسیار محدود است و تقریباً بهتمامی در یك قطار میگذرد و البته با اینكه برخی صحنهها با بهرهگیری از تمهید نمایش از پشت (بك پروجكشن) فیلمبرداری شده است و بعضاً نیز دكورهای استودیویی كمكحال فضاسازی بودهاند، ولی در هر حال این شاخصهی اساسی بانو ناپدید میشود در جای خود باقی است و به مثابه یك جاذبهی خاص (اینكه اصلاً قطار را ترك نمیكنیم؛ درست مثل قایق نجات كه هیچكاك بعدها ساخت و وحدت مكانی مشابهی را منتها این بار روی قایق رقم زد) خودنمایی میكند؛ هرچند كه این امر به نوعی به استعارهی غیرمستقیم فیلم تبدیل میشود كه جاسوسان سعی در منحرف ساختنش دارند. هیچكاك با این فیلم بود كه به لقب پرافتخار بریتانیاییsir ملقب شد و از سوی دیگر به خاطرش از سوی منتقدان فیلم نیویورك جایزهی بهترین كارگردانی را دریافت كرد. بانو ناپدید میشود كه نه در مؤسسهی گامونت بریتیش بلكه در كمپانی گینزبورو پیكچرز ساخته شد و در واقع برای هیچكاك به عنوان آخرین معبر عزیمت به سوی صنعت سینمای آمریكا به حساب میآمد (البته در عمل چنین نشد و آخرین فیلم انگلیسی او مهمانسرای جاماییكا از آب درآمد كه از قضا فیلم چندان موفقی هم نبود)، اقتباسی بود از یك رمان جاسوسی نوشتهی اتل لیناوایت تحت عنوان چرخ میچرخد.
بانو ناپدید میشود آكنده از ظرایف ساختاری است. هیچكاك در گفتوگوی معروفش با فرانسوا تروفو صحبت از صحنهای میكند كه در آن قرار است شربتی آغشته به مواد بیهوشكننده به كسی خورانده شود. او میگوید: «قاعدتاً چنین صحنهای پس از گفتوگویی شامل «بیا این نوشیدنی را بخور»، «متشكرم میل ندارم.»، «نمیشود باید بخوری برایت خوب است.» و «خیلی ممنون، باشد بعد.» با به لب بردن لیوان توسط قهرمان ماجرا شكل میگیرد. من تصمیم گرفتم این صحنه را جور دیگری اجرا كنم. دادم دو لیوان بزرگتر از حد معمول ساختند و قسمتی از این صحنه را پشت لیوانها فیلمبرداری كردیم به طوری كه تماشاگر میتوانست دو نفر بازیگر صحنه را در تمام مدت ببیند؛ هرچند این دو نفر تا آخر صحنه دست به نوشیدنی نمیزدند.» این تمهید ظریف نشان از رویهای دارد كه هیچكاك به مثابه یك الگو از آن بهره میگیرد و سادهانگاریهای استانداردشده را به چالش میگیرد و از بطن آنها ایدههایی نوین استخراج میكند. بهرام بیضایی دربارهی این تمهید در كتاب هیچكاك در قاب میگوید: «جای قرار گرفتن لیوانهای دو قهرمان فیلم، ایریس و گیلبرت، در تصویر آیا نشان نمیدهد كه داروی خوابآور در آنها ریختهاند؟… این یعنی بیان غیر ادبی از راه پردازش یا تركیب درونی هر تصویر و تقطیع و تدوین یا گسست و پیوست تصویرها. این گوهر سینمایی ویژه بود كه هیچكاك با آن از موضوعهای بیاهمیت فیلمهای مهم میساخت.»
البته برخی معتقدند كه موضوع بانو ناپدید میشود خیلی هم بیاهمیت نبود. مثلاً ریموند دورگنات این فیلم را انعكاسی از بحران رو به رشد اروپایی میداند كه بهواسطهی اقدام متحدین در جهت آرام كردن هیتلر در مونیخ به وقوع پیوسته بود. او حتی هر یك از آدمهای داستان فیلم را نمایندهی قشری از جامعهی آن روزگار دههی ۱۹۳۰ میانگارد. مثلاً اعضای مختلف دنیای كوچك اجتماع انگلیسیهای قطار در ابتدا به خاطر عدم اطلاع از بحران و یا به طور خودآگاه از آن دوری میجویند. ولی بعداً متوجه اهمیت جلوگیری از اقدامات نیروهای شیطانی میشوند كه توسط دكتری با لهجهی آلمانی و سایر دوستان و همدستان یونیفرمپوش و غیریونیفرمپوش او نمایندگی میشوند (نگاه كنید به هیچكاك همیشه استاد، ص ۴۵۷). برخی فمینیستها هم به مقتضای ایدههایشان از این فیلم برداشتهایی مكتبی كردهاند. اما واقعیت آن است كه چنین تحلیلهایی اگرچه خیلی پرطمطراق و مهم به نظر میرسند، ولی در نهایت به عنوان امری اضافی و بیهوده به درونمایهی كارهای این فیلمساز الصاق میشوند. بانو ناپدید میشود قبل از هر چیز یك كمدی مفرح و هوشمندانه در دنیای جاسوسها است و اصلاً همینكه پیرزنی همچون خانم فروی در آخر معلوم میشود جاسوس تشریف داشتهاند و یا اینكه رویداد پیچیدهی ماجرا حولوحوش محور نكتهای بسیار كوچك و ناچیز یعنی یك لفظ كوچك به عنوان پیامی رمزی (یا همان مكگافین معروف هیچكاكی) میگردد، بهروشنی حكایت از آخرین دستاوردهای استاد در زمینهی طنز خاص انگلیسیاش دارد. مایكل گودوین خیلی خوب این وضعیت را تبیین كرده است كه: «همه میدانند این فیلم یك اثر كلاسیك در سینمای دلهره و هیجان است اما در ضمن بهترین كمدی هیچكاك هم هست… و فیلم بسیار مفرحی است.»
منبع : ماهنامه سینمایی فیلم