پیش از پرداختن به نقد فیلم مطب دکتر کالیگاری میبایست درباره سینما اکسپرسیونیست آلمان اطلاعاتی به دست آوریم. سینمای اکسپرسیونیست آلمان، یکی از جنبشهای سینمایی در دهه ۱۹۲۰ میلادی میباشد. این جنبش مربوط به دورانی در کشور المان میباشد که به آن جمهوری وایمار میگوییم. این دوره که پس از پایان جنگ جهانی اول و شکست آلمان در جنگ به وجود آمد. از ویژگیهای یک فیلمهای اکسپرسیونیستی به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
- استفاده از نور و سایه با کنتراست بالا
- زوایای دراماتیک دوربین
- صحنهها و مناظر کج و مخدوش
- استفاده از فضای سورئال و ماورایی
- نمایش دنیای عاطفی درون شخصیتها
- استفاده از مضامین انزوا، جنون و ناامیدی
معرفی فیلم مطب دکتر کالیگاری
مطب دکتر کالیگاری یک فیلم کلاسیک ترسناک صامت به کارگردانی رابرت وینه میباشد. این فیلم در سال ۱۹۲۰ اکران شد. مطب یا کابینه دکتر کالیگاری یکی از شاهکارهای سینمای اکسپرسیونیست آلمان در دوره جمهوری وایمار به شمار میرود. این فیلم به خاطر سبک دیداری نوین و داستانگویی روانشناختیاش شهرت فراوانی دارد.
خلاصه داستان
داستان فیلم درباره مرد جوانی به نام فرانسیس میباشد که در دنیای پیچیده و اسرارآمیز دکتر کالیگاری گرفتار میشود. دکتر کالیگاری سرپرست کارناوالی در یکی از دهکدههای کوهستانی آلمان میباشد. او در نمایش خود، از یک خوابگرد به نام سزار رونمایی میکند. دکتر کالیگاری سزار را در کابینی همچون تابوت و در حالت خواب قرار دادهاست. او با استفاده از داروهای خوابآور، سزار را تحت کنترلاش نگه میدارد. سزار به دلیل حالت خوابآلودش شخصیتی مرموز دارد و گویی هر رازی را میداند و میتواند آینده را پیشبینی کند. هنگامی که او مرگ دوست فرانسیس را پیشبینی میکند، قتلهایی در فیلم رخ میدهد که باعث میشود فرانسیس به این اتفاقات مشکوک شود. او دکتر کالیگاری را مسئول اعمال سزار میداند و عقیده دارد که او در حال کنترل سزار و رفتارهای اوست.
نقد فیلم مطب دکتر کالیگاری
فیلم سینمایی مطب دکتر کالیگاری، یک کلاس پیشرفته فیلمسازی در ایجاد مضامین، سبک و لحن در سینما میباشد. رابرت وینه از همان ابتدا با استفاده از ابزارهای خاص خود، مخاطب را به درون داستان میکشاند و او را در دنیای تاریک و آزاردهنده فیلم غوطهور میکند. فیلم از قاببندی و نورپردازیهای سبک اکسپرسیونیست به خوبی در راستای پیشبرد داستان بهره میبرد.
صحنه آغازین فیلم
فیلم با نمایی از مرد جوانی به نام فرانسیس آغاز میشود. او و فرد سالخوردهای روی نیمکت باغی نشستهاند. فرانسیس ماجرای عجیبی که برای او، دوستش آل و نامزدش جین رخ دادهاست را برای فرد سالخورده و مخاطبان خارج از قاب (بینندگان) تعریف میکند. در اینجا دوربین به سمت درخت نزدیک در قاب میرود و شاخههای از ریختافتاده و کج درخت را نمایش میدهد. درختها حالتی نقاشیگونه دارند و این حالت لحن را برای کل فیلم تعیین میکند؛ لحنی که با استفاده از دکورهای تحریفشده، نور و سایههای تیز احساسی از ناراحتی و ترس را تولید میکند.
مطب دکتر کالیگاری از پسزمینههای نقاشیشده، معماری پیچخورده و مخدوش در جهت ساخت دنیایی غیرواقعی استفاده میکند. فیلم با استفاده از این تمهیدات، به نمایشی کابوسوار از آشفتگی درونی شخصیتها میپردازند. فرانسیس و دوستش آلن برای ازدواج با جین رقابتی سالم را با یکدیگر دارند. این دو دوست به کارناوالی در دهکدهی کوهستانی به نام هولستنوال (Holstenwall) میروند. در این کارناوال، شخصیت بسیار مرموزی به نام دکتر کالیگاری وجود دارد. او که گرداننده کارناوال است، در نمایش خود از یک خوابگرد به نام سزار رونمایی میکند.
کاراکتر سزار
سزار، کاراکتر اصلی فیلم «مطب دکتر کالیگاری» است. او یک خوابگرد است که توسط دکتر کالیگاری کنترل میشود. او شبها، به اجرای نقشههای دکتر کالیگاری میپردازد.در این فیلم کنراد وایت، نقشآفرینی هیجانانگیزی را در نقش سزار ارائه میدهد که کاملاً ماهیت وهمآور و ماورایی شخصیت را به تصویر میکشد. شخصیت سزار بخش مهمی از کاوش فیلم در مورد جنون و دستکاری است و نقش آفرینی ترسناک او توسط کنراد وایت او را به یکی از به یاد ماندنی ترین شخصیت های تاریخ سینمای وحشت تبدیل کرده است.
دکتر کالیگاری در کارناولش از سزار به عنوان یک جاذبه خاص رونمایی میکند و به مخاطبان میگوید که سزار 23 سال است که خوابیده است و تنها زمانی بیدار میشود که دکتر کالیگاری به او دستور دهد. با وجود قاتل بودن سزار، در بیننده احساسی از جنس ترحم و دلسوزی درباره او به وجود میآید. او دائما در خواب راه میرود و هرچه فیلم پیش میرود، او بیشتر توسط کابوسها تسخیر میشود. حتی هنگامی که به سراغ «جین» میرود، به نظر میرسد که عاشق او میشود و به جای کشتن «جین»، او را میدزدد. این کار او را میتوان شورشی بر علیه دکتر کالیگاری دانست.
فرجام سزار
سرنوشت سزار نیز به شدت غمانگیز است؛ هنگامی که فرانسیس و جین، کالیگاری و سزار را تحت نظر قرار میدهند، دکتر کالیگاری به این مسئله پی میبرد و به سزار دستور میدهد که جین را به قتل برساند. سزار نیز شروع به انجام یان ماموریت میکند و فرانسیس مطمئن میشود که دکتر کالیگاری مسئول قتلهای اخیر است. با توجه به زیبایی ماورایی جین، سزار خود را ناتوان از کشتن وی میبیند و در عوض او را میرباید. در تعقیب و گریزی که توسط ساکنان روستا صورت میگیرد، سزار در نهایت جین را رها کرده و به دلیل خستگی مفرط به زمین افتاده و میمیرد. سزار با مرگ خود، سلطنت وحشتناک دکترکالیگاری را نیز به پایان میرساند؛ زیرا مردم شهر در نهایت به حقیقت جنایات او پی می برند و او را دستگیر میکنند.
نظرات زیگفرید کراکوئر درباره مطب دکتر کالیگاری
زیگفرید کراکائر، نظریه پرداز و منتقد برجسته سینما، در کتاب خود با عنوان «از کالیگاری تا هیتلر: تاریخچه روانشناختی فیلم آلمانی» مطالب مهم و تاثیرگذاری را درباره «مطب دکتر کالیگاری» بیان میکند. کراکوئر، فیلم را بازتابی از آشفتگیهای فرهنگی و سیاسی جمهوری وایمار و هشداری در مورد خطرات استبداد و مهندسی افکار (دستکاری روانشناختی) میدانست.
کراکوئر استدلال میکند که سبک بصری تحریف شده و روایت گسسته فیلم، منعکس کننده حس هرجومرج و سردرگمی است. او این هرجومرج را مشخصه دوره وایمار، با بحران های اقتصادی، ناآرامی های سیاسی، و نابسامانی های اجتماعی میداند. کراکوئر، همچنین شخصیت دکتر کالیگاری را نمادی از تمایلات اقتدارگرایانهای می دانست که در آن زمان در جامعه آلمان ظهور میکرد و سزار را نماینده تودههایی میدانست که توسط صاحبان قدرت کنترل و مدیریت میشدند.
کراکوئر فیلم را منعکسکننده استبداد و گرایشهای سرکوبگرانه در جامعه آلمان در دوران وایمار میداند. او معتقد بود که چنین گرایشهایی راه را برای ظهور هیتلر و رژیم نازی هموار کرد. کراکوئر استدلال میکرد که فیلمهایی مانند «کالیگاری» احساس عمیقی از اضطراب و ترس در مورد شکنندگی مدرنیته را نشان میدهند. او این فیلم را منعکسکننده میل فزاینده مردم برای ایجاد نظم و ثبات در دنیای در حال تغییر میداند.
تحلیل کراکوئر از این فیلم بسیار تأثیرگذار است و به تثبیت شهرت آن به عنوان شاهکار سینمای اکسپرسیونیست آلمان کمک کرده است. بینش او نسبت به مضامین و موتیفهای فیلم نیز به درک عمیقتر بافت فرهنگی و تاریخی که در آن ساخته شده کمک کرده است.
فرمالیستها درباره مطب دکتر کالیگاری چه میگویند؟
فرمالیسم رویکردی انتقادی به هنر است که بر فرم و سبک یک اثر به جای محتوا یا زمینه آن تأکید دارد. منتقدان فرمالیست هنگامی که به نقد فیلم مطب دکتر کالیگاری میپردازند، بر سبک دیداری فیلم و سهم آن در توسعه زبان سینمایی تمرکز میکنند. منتقدان فرمالیست «مطب دکتر کالیگاری» را اثری پیشگام در سینمای اکسپرسیونیست آلمان میدانند. آنها معتقد هستند که فیلم به خاطر دکورهای بسیار سبک، زوایای منحرف شده دوربین و استفاده از نور و سایه برای خلق اتمسفر خاصش شهرت دارد. آنها به سبک بصری فیلم به عنوان تلاشی عمدی برای ایجاد یک تجربه ذهنی و روانی برای بیننده نگاه میکنند و آن را نمایشی واقع گرایانه از جهان نمیدانند.
بررسی میزانسن فیلم از دیدگاه فرمالیستی
یکی از اصلیترین ویژگیهای فرمالیستی فیلم، استفاده از میزانسن یا چیدمان عناصر درون کادر است. دکورهای فیلم به شدت سبک و اغلب اغراقآمیز است. این دکورها فضایی رویایی و ماورایی را ایجاد میکنند که مضامینی همچون جنون را منعکس میکنند. استفاده از خطوط مورب و زوایای تیز در فیلم نیز باعث ایجاد حس ناراحتی و سرگردانی میشود و بیشتر به تأثیر روانی فیلم کمک میکند.
منتقدان فرمالیست به اهمیت نور و سایه در سبک بصری فیلم اشاره میکنند. استفاده از نورپردازی کیاروسکورو یا تضاد نور و سایه از ویژگی های بارز سینمای اکسپرسیونیست آلمان است که آن را در «مطب دکتر کالیگاری» به خوبی میبینیم. در این فیلم نورپردازی کیاروسکورو برای ایجاد حس رمز و راز و تنش به کار رفته است. سایههای ایجاد شده توسط دکورها و خود شخصیتها حس عمق و بافت را ایجاد میکنند.
در پایان میتوان گفت، منتقدان فرمالیست «مطب دکتر کالیگاری» را اثری پیشگامانه در سینما میدانند که مرزهای رسانه را جابجا کرد و به تثبیت زبان بصری فیلم مدرن کمک کرد. استفاده نوآورانه از میزانسن، نور و سایه در فیلم، فضایی متمایز ایجاد می کند که هنوز هم مخاطبان را مجذوب خود می کند و الهام می بخشد.
تاثیرات مطب دکتر کالیگاری از دیدگاه دیوید بوردول
دیوید بوردول محقق و منتقد برجسته سینماست که آثار فراوانی درباره تاریخ و نظریه سینما نوشته است. بوردول در کتاب خود «سینمای آیزنشتاین» به تأثیر «مطب دکتر کالیگاری» بر پیشرفت سینمای مونتاژ شوروی و تأثیر آن بر تاریخ گستردهتر فیلم میپردازد.
بوردول استدلال می کند که «مطب دکتر کالیگاری» پیش درآمد مهمی برای تئوری مونتاژ سرگئی آیزنشتاین و دیگر فیلمسازان شوروی در دهه 1920 بود. او خاطرنشان میکند که هم جنبش اکسپرسیونیستی آلمان و هم سینمای مونتاژ شوروی بر ایجاد یک تجربه ذهنی برای بیننده با استفاده از تکنیک های بصری تاکید داشتند. از دیدگاه بوردول، این سینماگران قصد داشتند تا تاثیرات عمیق روانی را در مخاطبانشان ایجاد کنند.
بوردول همچنین بر اهمیت ساختار روایی فیلم تاکید میکند. او ساختار روایی فیلم را را پیشدرآمدی برای «پیچیدگی روایی» سینمای مدرن میداند. او استفاده از فلشبکها و دیدگاههای چندگانه در فیلم را نوآورانه میداند. بوردول معتقد است که استفاده از چنین تمهیداتی به توسعه شکل پیچیدهتر و چالشبرانگیزتر داستانسرایی فیلم کمک کرده است.
بررسی اسطورهشناختی فیلم کالیگاری
هنگامی که به نقد فیلم مطب دکتر کالیگاری میپردازیم، نمیتوانیم از ویژگیهای اسطورهای فیلم عبور کنیم. این فیلم به صراحت بر هیچ سنت اساطیری یا مذهبی مبتنی نیست؛ اگرچه برخی از محققان سینما پیوندهایی را بین مضامین فیلم و کهنالگوهای اساطیری برقرار میکنند.
سفر قهرمان
سفر قهرمان، ساختاری روایی میباشد که در بسیاری از سنتهای اساطیری یافت میشود. در این فیلم فرانسیس، قهرمان داستان، به سفری میرود تا حقیقت قتلهای شهرش را کشف کند و جلوی دکتر کالیگاری شرور را بگیرد. او در این مسیر با موانع و چالشهایی مواجه میشود که برای رسیدن به هدفش باید از آنها عبور کند. این سفر را می توان بازتابی از کهن الگوی سفر قهرمان دانست که اغلب با مضامین خودشناسی، دگرگونی و پیروزی خیر بر شر همراه است.
مقوله خیر و شر
یکی دیگر از عناصر اساطیری فیلم، بازنمایی نیروهای تاریکی و نور است. دکتر کالیگاری نماینده نیروهای تاریکی و آشفتگی است؛ در حالی که فرانسیس نماینده نیروهای نور و نظم است. این دوگانگی را می توان بازتابی از موتیف اسطورهای نبرد میان خیر و شر دانست که در بسیاری از فرهنگها و سنتهای مذهبی یافت میشود.
دکتر کالیگاری در این فیلم نمایندهای از نیروی شر میباشد. او بر سزار تسلط دارد و از او برای مقاصد شوماش بهره میبرد. او جنبه تاریکتر طبیعت انسان را نشان میدهد که توسط میل به کنترل و سلطه هدایت میشود. این فیلم نشان میدهد که اقدامات دکتر کالیگاری نتیجه آشفتگی درونی و بیثباتی روانی اوست. چنین اقداماتی، منعکسکننده این ایده است که شر اغلب از آسیبها و رنجهای شخصی زاده میشود.
در مقابل، فرانسیس، قهرمان داستان، نماینده نیروهای خیر است. او مصمم است که حقیقت پشت قتلها را کشف کند و به حکومت وحشتناک دکتر کالیگاری پایان دهد. فرانسیس از طریق اعمال خود به نماد عدالت و اخلاق تبدیل میشود و این ایده را برجسته میکند که اگر ما بخواهیم در برابر آن بایستیم خیر میتواند بر شر پیروز شود.
در پایان فیلم، به این نکته برخورد میکنیم که داستان در واقع محصول تخیل خود فرانسیس است. این پایانبندی لایه دیگری به موضوع خیر و شر اضافه میکند. این پیچ و تاب نشان میدهد که نبرد بین خیر و شر یک نبرد درونی است و درک ما از واقعیت اغلب بر اساس تجربیات و تفاسیر ذهنی خودمان شکل میگیرد.
قلمرو ناخودآگاه
در نقد فیلم مطب دکتر کالیگاری، فضای رویایی و سوررئال فیلم را می توان بازتابی از ایده اسطورهای دنیای زیرین یا قلمرو ناخودآگاه دانست. دکورهای اغراقآمیز به همراه استفاده از نورپردازی کیاروسکورو، فصایی ماورایی را خلق میکند که نشاندهنده سفر به ناشناخته است، قلمرویی که اغلب با داستانهای اسطورهای هبوط به دنیای زیرین یا روان همراه است.
بیشتر بخوانید: آشنایی با دنیای اسطورهها و علم اسطورهشناسی
پایانبندی فیلم
پایانبندی «مطب دکتر کالیگاری» یکی از نمادینترین و بحثبرانگیزترین جنبههای فیلم است. در پایان فیلم ما به این نکته آگاه میشویم که داستانی را که دیدهایم، در واقع محصول تخیل خود فرانسیس بوده است؛ زیرا او تجربیات خود را برای گروهی از تماشاگران کنجکاو در یک باغ بازگو می کند. این پایان بندی یکی از نمونههای پیشگام در سبک خود است و ما در سینمای امروز نمونههای بسیاری را میبینیم. یکی از مشهورترین این فیلمها، «جزیره شاتر» میباشد.
این پایان عجیب، لایه جدیدی از پیچیدگی را به مضامین و روایت فیلم اضافه میکند و بینندگان را به چالش میکشد تا ماهیت واقعیت و درک ذهنی را زیر سوال ببرند. فیلم به آشکار این نکته را نمایش میدهد که داستانی که ما به تازگی شاهد آن بودهایم، بازگویی مستقیم وقایع نیست، بلکه نسخهای تحریفشده و آراستهشده از تجربیات شخصی خود فرانسیس است.
داوری و اعتماد مخاطب
پس از فاش شدن پایان فیلم،ما دیگر نمیتوانیم به صحت اطلاعات راوی فیلم نیز توجه کنیم. اکنون صحت اطلاعاتی را که راوی فیلم بیان میکند، مورد تردید میباشد و پرسشهایی را در مورد رابطه حقیقت و داستان برای ما ایجاد شده است. این موضوع نشان میدهد که مرز بین واقعیت و تخیل اغلب مبهم است و سوگیریها و دیدگاههای ما میتوانند درک ما از رویدادها و افراد را شکل دهند.
برخی از نظریهپردازان سینما، پایان مطب دکتر کالیگاری را به عنوان تفسیری درباره ماهیت قدرت و اقتدار تفسیر کردهاند. آنها معتقدند که چنین پایانی نشاندهنده دستکاری حقیقت توسط صاحبان قدرت است. آنها میتوانند درک ما از رویدادها را شکل دهند. بسیاری آن را نقدی بر اقتدارگرایی و انطباق جامعه آلمان در زمان ساخت فیلم می دانند.
در مجموع، پایان «مطب دکتر کالیگاری» نتیجهای قابل تامل و به یاد ماندنی برای فیلمی است که تماشاگران با دیدن آن فرضیات خود درباره واقعیت و تجربه انسانی را به زیر سوال میکشند. این ویژگی منحصر به فرد، به یکی از ماندگارترین و بحث برانگیزترین ویژگیهای فیلم تبدیل شده است و تا به امروز همچنان مخاطبان را شیفته خود میکند.
دیدگاهها درباره “نقد فیلم مطب دکتر کالیگاری” :
بسیار زیباست
مشتاق شدم ببینم این فیلم را ☺️