برای بررسی و نقد فیلم چشمه باکره اثر کارگردان بزرگ سوئدی، اینگمار برگمان، میبایست ابتدا با حال و هوای سده سیزدهم میلادی در سوئد آشنا باشیم. مسیحیسازی اسکاندیناوی، و همچنین سایر کشورهای شمال اروپا و کشورهای بالتیک، بین سده ۸ و ۱۲ میلادی اتفاق افتاد. اگرچه اسکاندیناویاییها اسماً مسیحی شدند، اما زمان زیادی طول کشید تا باورهای واقعی مسیحی در برخی مناطق خود را در میان مردم تثبیت کند. فیلم چشمه باکره نیز در ابتدا به این مسئله اشاره دارد. فیلم با نمایی از اینگری آغاز میشود که مشغول دمیدن در آتش است؛ او که به نظر میرسد دخترخوانده یک خانواده مسیحی است، هنوز به ادیان کهن نوردیک اعتقاد دارد و از «اودین» خدای اساطیری اسکاندیناوی یاری میجوید.
نقد فیلم چشمه باکره
کارگردان: اینگمار برگمان
نویسنده: اولا ایساکسون – اینگمار برگمان
بازیگران: ماکس فون سیدو – بریگیتا پترسون – بیرگیتا والبری
محصول: 1960 سوئد
تاریخ سوئد: افول بتپرستی و گسترش مسیحیت
چشمه باکره اثر اینگمار برگمان در تقاطع تاریخی بین افول عبادت بت پرستی و گسترش مسیحیت در سوئد قرون وسطی اتفاق می افتد، و به طور مشابه خود فیلم در چهارراهی در کارنامه برگمان قرار دارد. برگمان که با کمدی «لبخندهای یک شب تابستانی» محصول 1955 و شاهکارهای اواخر دهه 50 خود «مهر هفتم» (1957) و «توت فرنگی های وحشی» (1957) به شهرت رسید، قرار بود جایگاه بین المللی خود را مستحکم کند. Virgin Spring توانست او را به این هدف برساند. این فیلم جایزه بین المللی منتقدان را در جشنواره فیلم کن 1960 و همچنین اسکار بهترین فیلم خارجی را برای برگمان به ارمغان آورد. این فیلم برای برگمان اثری حیاتی نیز میباشد، زیرا اولین اثری بود که به طور کامل توسط سون نیکویست فیلمبرداری شد، که فیلمبردار قدیمی او شد و بنابراین تا حد زیادی مسئول شکلدهی زیباییشناسی بصری آثار بعدی او بود.
اساطیر اسکاندیناوی در فیلم چشمه باکره
چشمه باکره اقتباسی از یک سرود افسانهای کشور سوئد در سده سیزدهم میلادی است. مسیحیت در سده دوازدهم به یک دین دولتی در سوئد تبدیل شد، در حالی که روند مسیحی شدن سوئد تقریبا در سده هشتم آغاز شد. این بدان معناست که داستانی که ما روی پرده شاهد آن هستیم، عصری را به تصویر میکشد که در آن مسیحیت برای سوئدیها دین نسبتاً جدیدی است و ما میتوانیم همزیستی پرستش اساطیر نوردیک و مسیحیت را ببینیم، اگرچه دومی رایج است. در همان ابتدا، خدمتکاری به نام اینگری را میبینیم که اودین را صدا میزند تا همانطور که در ادامه فیلم متوجه میشویم، خشونتی را بر دختری نازپرورده و در عین حال بیگناه، دختر زمینداران ثروتمندی که برایش کار میکند، انجام دهد. او میگوید: «اُدین، به کمک من بیا» و این کمک، نفرین اینگری بر «کارین» دختر جوان(که اینگری به او حسادت میکند) خانواده است.
در نمای بعدی مسیح چوبی را روی صلیب میبینیم و پدر و مادر در حال دعا برای او هستند. مادر کارین میگوید: «روز جمعه، روز مصیبت پروردگارمان است.» ما خانواده را می بینیم که خدایی (پیامبر خدایی) را می پرستند که به صلیب کشیده شد، و بر اساس کتاب مقدس برای بشر رنج کشید. اگرچه خانواده کارین در این فیلم به دین مسیحیت گرایش دارند، اما عملا توصیههای مسیحیت در فیلم وجود ندارد و در فیلم بخشش با انتقام خشونت آمیز جایگزین شده است.
نقد فیلم چشمه باکره: معصومیت و گناه
کارین دختر معصوم و بیگناه خانواده مسیحی فیلم، در صبح توسط پدرش توره (با بازی ماکس فون سیدو) و مادرش مارتا (با بازی بیرگیتا والبرگ) به کلیسایی در وسط یک بیشه فرستاده میشود تا شمعها را با خود به کلیسا ببرد. رسم بر این است که شمعها توسط دختری باکره به کلیسا برده شود. کارین میخواهد برای این سفر از لباس مجلل ابریشمی که دارد استفاده کند. این لباس توسط پانزده دختر باکره بافته شده است. اینگری نیز در این سفر با او همراه میشود.
کارین در فیلم نقطه مقابل اینگری است؛ کارین روشن، شاد، و دختر خوشبختی است که از واقعیتهای جهان بی خبر است. در آن سو اینگری تاریک، متفکر، و کاملاً از نحوه کار جهان آگاه است. شکم حامله اینگری که خارج از ازدواج باردار شده است، یادآوری دائمی و اجتناب ناپذیر شرمندگی اوست. جای تعجب نیست که او از کارین و موقعیت مورد علاقهاش دلخور است و در اوایل فیلم به خدای نوردیک اودین دعا می کند و او را نفرین می کند.
شخصیت محافظ پل: نماینده اودین
در میانهی مسیر، کارین و اینگری از یک پل گذر میکنند. این پل یک محافظ مخصوص خود را دارد. این محافظ نماینده اودین در فیلم میباشد؛ زیرا او پس از رفتن کارین، به اینگری میگوید: «آنچه را که می خواهم میشنوم و آنچه را که میخواهم میبینم. من آنچه را که مردم در نهان زمزمه میکنند میشنوم و آنچه که فکر میکنند هیچ کس نمیبیند را میبینم. سپس او با خنده می گوید: «سه مرده سوار شمال می شوند.» وقتی از او در مورد هویتش می پرسند، او اعلام می کند: “این روزها، من نامی ندارم.” خدمتکار، وحشت زده، متوجه می شود که قربانی انسانی انجام شده است.
در فیلم شخصیتی که از پل محافظت میکند و اودین را نمایندگی میکند، به نوعی کسی است که از فضای گذرا بین دو جهان زنده و مرده محافظت می کند. قربانی شدن خون کارین در فیلم، پیشگویی شومی از آنچه در آینده رخ خواهد داد، است. هنگامی که کارین از پل عبور می کند، به طور نمادین وارد حوزه قربانی خون میشود. نمادگرایی در سفر او به کلیسا، که بیانگر ولایت مسیح است. وقتی می بینیم که او به آنجا نمی رسد، معنای کامل خود را به دست می آورد.
فرجام کارین در فیلم چشمه باکره
در راه رسیدن به کلیسا، کارین با سه گلهدار بز (اکسل دبرگ، تور ایزدال و اوه پورات) روبرو میشود که پیشنهاد میکند ناهار خود را با آنها تقسیم کند. دو گلهدار مسنتر که به وضوح از زیبایی و معصومیت او برانگیخته شدهاند، به او تجاوز میکنند. آنها سپس با زدن قمه به پشت سر او را میکشند. اینگری که از کارین جدا شده است، از دور به تماشای آن مینشیند، مانند جوان ترین گلهداران، که پسرکی حدودا ده ساله است و قدرتی برای جلوگیری از اقدامات خشونتآمیز برادرانش ندارد.
فیلمبرداری درخشان فیلم: استفاده از نور طبیعی
در فیلم چشمه باکره، دوگانگی اخلاقی تنیده شده است، زیرا پسری که با دو گلهدار در سفر است سعی می کند جسد کارین را دفن کند. او به شکلی نمادین مقداری خاک روی جسد کارین میریزد. برف شروع به باریدن میکند. در این مرحله، باید به استفاده فراوان سون نیکویست (فیلمبردار فیلم) از نور طبیعی در نیمه اول فیلم توجه کنیم و شخصیتها به نظر می رسد که درخشش درخشانی از خود ساطع می کنند. کل صفحه نور ساطع میکند و برای لحظهای فراموش میکنیم که در حال تماشای یک افسانه معجزهآسا نیستیم، بلکه روایتی وحشیانه از خشونت (از پیش تعیین شده) و در نهایت انتقام است.
در قسمت دوم فیلم، فضا تاریک و تاریک است و بدن شخصیتها در تاریکی که در آن زندگی میکنند، درخششی کم رنگ میتابد. در یک چرخش قابل توجه از سرنوشت، گلهداران و پسر به املاک والدین کارین می آیند، از آنها استقبال میشود و به آنها غذا و نوشیدنی میدهند. مادر کارین به پسر میگوید: “خدا بخشنده است، مهربان تر از آنچه شما فکر میکنید.” این بیانیه ای است که از عهد جدید سرچشمه میگیرد و مادر کارین تنها کسی است که این آرمان ها را ترویج میکند. این در نهایت یک لفاظی ناب است که رحمت خدا را اعلام میکند، اما رحمت انسان را نه.
نقد فیلم چشمه باکره: انتقام شعله میکشد
گلهداران در نیمههای شب، هنگامی که مارتا (مادر کارین) به آنها سر میزند، سعی میکنند لباسهای آغشته به خون کارین را به او بفروشند. او که لباسها را نشانهای واضح از مرگ دخترش میداند به نزد همسرش میرود و ماجرا را بازگو میکند. هنگامی که او به توره میگوید، خشم کنترلشدهای بهشدت ترسناک میشود که به خشونتهای مهار نشده علیه گلهداران، از جمله پسر جوانی که گناهش بیشتر از این است که به اندازه کافی قوی نبود تا بتواند دیگران را متوقف کند، فوران میکند.
ماهیت گناه در فیلم چشمه باکره
اگر بخواهیم در نقد فیلم چشمه باکره یک موضوع را بگوییم که سازماندهی مرکزی فیلم است، آن ماهیت گناه است. چندین شخصیت هرکدام میخواهند برای مرگ کارین ادعای گناه کنند، از جمله مادرش و مهمتر از همه، اینگری که متوجه میشود تجاوز و قتل کارین نشاندهنده برآورده شدن تاریکترین آرزوهای او است. توره هرگز به خاطر از دست دادن دخترش احساس گناه نمیکند، اما به خاطر اقداماتش علیه گلهداران احساس گناه میکند، به خصوص زمانی که با بدجنسی پسرک را پرتاب میکند؛ حتی اگر ما این حس را پیدا کنیم که متوجه می شود کودک همدستی کمی داشته یا اصلاً همدستی نداشته است. با این حال، در آن نقطه، خشم او را فرا گرفته است و در یک کلام، غیر قابل کنترل است.
در شکاف میان بت پرستان/مسیحی، این لحظه ای است که تاریکترین فرورفتگیهای روان توه، بخشی که از اسرار و تمایلات جنسی تمرینات بت پرست تغذیه میشود، در آرامش انعطاف پذیری مسیحی او می شکافد. برگمان حتی در واقعیترین جستوجوی ما برای خدا میگوید، ما برای همیشه، مصمم و به طرز غمانگیزی انسان میمانیم.
معنای نمادین شکستن درخت غان توسط توره
پس از اینکه توره مطلع شد که دخترش کارین به قتل رسیده است، او به بیرون می رود تا درخت جوانی (درخت غان) را با شمشیر خود قطع کند. با این حال، در حالت عصبانیت، درخت را با دستان خالی پایین می آورد. درخت مانند کارین در اوج جوانی پایین می آید. سپس توره از شاخه ها استفاده می کند تا خود را به عنوان مجازات شلاق بزند، نه برای گناهانی که مرتکب شده است، بلکه برای گناهانی که هنگام انتقام از قاتلان دخترش مرتکب خواهد شد.
در دوران اسکاندیناوی باستان و کشورهای اطراف همچون روسیه، رسمی وجود داشته که در آن پس از تولد فرزند یک درخت غان در حیاط خانه میکاشتند. این درخت برای خوشحال کردن کودک و محافظت از خانواده ساکن در این خانه از بدبختی ها بود. همچنین طبق آداب و رسوم کارپات ، اگر مرد متاهل غان را در حیاط خود میکاشت، نشانی از این بود که به زودی یکی از اعضای خانواده وی خواهد مرد. نیاکان بتپرست نیز، غان را غنیمت خود میدانستند و معتقد بودند که پس از مرگ ، روح انسان به غانچه حرکت میکند.
نقد فیلم چشمه باکره: دوری از اخلاق ریشهدار مسیحیت
یکی از مهمترین عناصر The Virgin Spring (1960) دوره زمانی است که در آن قرار می گیرد. قرن دوازدهم زمان مهمی در تاریخ سوئد بود، زیرا انتقال از بت پرستی به مسیحیت با بیمیلی فراوان مواجه بود. در این مرحله مسیحیت از قبل در منطقه اسکاندیناوی برای قرن ها انجام می شد و اعمال بت پرستی پشت درهای بسته به اجبار انجام میشد. در حالی که توره و همسرش مرتا مسیحی متعصبی هستند، خدمتکار آنها اینگری مخفیانه خدای نورس اودین را که اغلب با جنگ و نبرد مرتبط است، میپرستد. این در تضاد شدید با فضایل جدید مسیحی در بخشش است.
از آنجایی که توره تصمیم می گیرد به جای بخشش، قتل های دخترش را بکشد، به وضوح از اخلاق ریشهدار مسیحی خود پیروی نمیکند، و احساس می کند که در حال بازگشت به مرحله اولیهتر در رشد الهیات ما است. در حالی که معنای عمیقتر صحنه میتواند به راحتی از سر بینندههای معمولی عبور کند، اما نمیتوان از آن چشمپوشی کرد؛ زیرا توسط فیلمبردار برنده جایزه اسکار و همکار قدیمی برگمان، سون نیکویست، به تصویر کشیده شد.
دیدگاهها درباره “نقد فیلم چشمه باکره” :
خسته نباشید،
فیلم خیلی پز روشن فکرانه داره و پره از نماهای تصنعی و نماد بازی های الکی و خیلی هم بی حس تشریف داره چه در مرگ کارین و چه در مرگ دله دزد ها