نقد فیلم بادکنک قرمز : وقتی کوچک بودم یکی از دوستانم میگفت، اسباببازیهایمان وقتی که خوابیم حرکت میکنند، لباسهایمان در شب حرکت میکنند و مثل ما وقتی بیداریم زندگی میکنند، کولرها برای آنها روشن میشود، گازها برای آنها روشن میشود، آشپزی میکنند، دعوا میکنند و عاشق میشود. از آن روز به بعد همیشه نگران اسباببازیهایم بودم که نکند یک روز عاشق هم بشوند و دیگر مرا فراموش کنند، نکند با هم صحبت کنند و در یکی از این شبها طعم آزادی را بچشند و خودشان را از من دور کنند و فرار کنند، نکند با من قهر کنند.
بررسی فیلم کوتاه بادکنک قرمز The Red Balloon
بادکنک قرمز از آن فیلمهایی است که ما را به آن روزها میبرد، دوران معصومیت کودکی و سرشار از تخیلهای کوچک و بزرگ، در این فیلم کوتاه (34 دقیقه) پسرک با بادکنک قرمز رنگی دوست میشود، دوستانشان حسادت میکنند و آنها هم سهمی از این لذت (بادکنک) میخواهند، بادکنک پسر با او هم بازی میشود، به مدرسه میرود، کمکاش میکند. و حتی برای لحظهای عاشق بادکنک آبی میشود. پسر و دختری که از کنار هم میگذرند با اینکه جان دار هستند نسبت به هم بی تفاوتاند اما این احساسات در این شیها و غیر جاندارها وجود دارند.
بادکنک قرمز درباره زندگی اشیا و غیر جانداران است که با یک پسر (جاندار) دوست میشود. او روزی زمین را ترک میکند، زیرا بادکنکها هیچ دلبستگی به دنیای خشونت وار زمین ندارند. آنها متعلق به دنیایی پاک از جنس آزادیاند.
نقد فیلم بادکنک قرمز: بررسی نگاه لاموریس در فیلم
نگاه دقیق لاموریس در نهایت ایجاز به همین منظور است، بادکنک از چه جهانی و به کجا میآید؟ اینکه به کجا میآید مشهود است، او بیگانه با اعمال خشونت آمیز و حس تملک است، نبرد بر سر او آغاز میشود، نبردی که سالها بشر با آن دسته و پنجه نرم میکند. (بی ارتباط با اروپای که دو جنگ جهانی را تجربه کرده است نیست)
این خود برتری و جاه طلبی، و اقتدار و مالکیت قدرت بر سر تصاحب مال دیگری است، بادکنک از جهانی آزاد و نا معلوم میآید، لاموریس در نگاهی تمثیلی و انتقادی دقیق در سکانس آخر تمامی بادکنکها را از گوشه کنار شهر به سمت پسرک میآورد و پسر با سایر بادکنکها به پرواز در میآید و به سرزمین که شاید بشر سالها است به دنبال اوست (آزادی) به پرواز در میآیند. در میان جمع شدن بادکنکها نمای دیده میشود که سه بادکنک قرمز و سفید، ابی کنار هم هستند که این اشاره لاموریس به شعار مشهور فرانسویها آزادی، برابری، برادری است.
با تمام این تفسیرها، دوربین لاموریس بسیار صمیمی و کودکانه است، و به نوعی از دریچهی نگاه یک کودک بیشتر قابل بررسی است، همان طور که شازده کوچولو اثری است که مخاطبی دو پهلو دارد بادکنک قرمز هم مخاطبش دو پهلو است، ارتباطش را با کودکان قطع نمیکند (باورپذیری موضوع و قوه تخیل قوی کودکانه) باعث شده این ارتباط نه تنها حفظ شود بلکه ارتقا یابد و از نگاهی دیگر مخاطب بزرگسالاش را به فکر فرو میبرد. همچنین بادکنک قرمز ادای دین به سینمای دوران صامت است، که بی شک یکی از قدرتمندترین عناصر فیلم موسیقی آن است، که به شکل موجز گونهای ریتم و ابهت فیلم را مسلحتر میکند.
نقد فیلم بادکنک قرمز: داستان پاسکال و بادکنک قرمز
فیلم red ballon با آشنایی پاسکال 7 ساله و بادکنک قرمز شروع می شود. مسئول تراموا اجازه ورود بادکنک را نمی دهد. در نتیجه پاسکال پیاده رفتن را به جدایی از بادکنک ترجیح می دهد و به سمت مدرسه می دود، اما دیر می رسد. پاسکال بادکنک را به سرایه دار مدرسه امانت می دهد و پس از تعطیلی مدرسه هم در زیر باران از شهروندان پاریسی می خواهد تا بادکنکش را زیر چترشان بگیرد. پاسکال و بادکنکش به خانه می رسند اما مادرِ پاسکال از آمدن بادکنک به خانه ناراضی است و بادکنک را بیرون می اندازد. حالا نوبت بادکنک است که وفاداری اش را اثبات کند و رابطه دوستی را دو طرفه کند. او دور نمی شود و کنار پنجره پاسکال می ماند تا فردا صبح بهمراه او به مدرسه برود.
سکانس روز دوم آشنایی پاسکال و بادکنک قرمز بی برو برگرد یکی از زیباترین سکانس های تاریخ سینماست. جایی که پاسکال کیف به دست در خیابان منتظر پایین آمدن بادکنک از پنجره اتاقش است. بادکنک پایین و پایین می آید، اما بازیگوشی می کند و از دستان پاسکال فرار می کند. پاسکال تلاش می کند بادکنک را به چنگ بیاورد، اما بی فایده س و در پایان تسلیم شرایط جدید می شود. بادکنک با این کارش، کاری می کند کارستان. او در کمال سادگی عشق را معنا می کند. اینکه عشق “در کنار معشوق بودن است” نه “در تملک داشتن معشوق” و این رابطه با خوشی ادامه پیدا می کند تا جائیکه پسران شرور محله به این دوستی حسادت میکنند .
سرنوشت تلخ لاموریس
فیلم شاعرانه لامورایس را چندین بار دیده ام و با هر بار دیدنش بیش از دفعه قبل لذت برده ام. پایان بندی فیلم (واژه شاهکار هم حق مطلب را ادا نمی کند) چنان تاثیرگذار است که بعید است حتی آلزایمری ها هم آن را به فراموشی بسپارند. دریغ که آلبرت لامورایس مرگ تلخی در ایران داشت و اگر آن حادثه سر فیلم برداری مستند “باد صبا” نبود، مخاطبان سینما این فرصت را داشتند تا شاهکارهای بیشتری از او را به تماشا بنشینند.
کارگردانی عاشق پرواز و بادکنک
آلبرت موریس، کارگردان فیلم ( بادکنک قرمز ) عاشق پرواز و بادکنک و بادبادک بود. او در تهران و هنگامی که سوار بر هلیکوپتر مشغول ساخت مستند به یاد ماندنی ( باد صبا ) بود سقوط کرد و درگذشت. مسعود رمضانی، فیلمساز و فعال هنرهای تصویری آبادان درباره لاموریس گفت: همه او را با فیلم زیبای ( باد صبا) می شناسند. در جریان این مستند بود که آن حادثه تلخ برایش پیش آمد و به آغوش مرگ رفت. اما او پرواز را بسیار دوست داشت. او به خوبی توانست مسائلی را که کشورش پس از جنگ دوم جهانی با آن درگیر بود در فیلم ( بادکنک قرمز به تصویر بکشد. مکان به روند فیلم کمک شایانی کرده و یکی از نقاط قوت فیلم استفاده از مکان های مناسب برای تعریف ماجرا است. این فیلم تداعی گر فیلم های اولیه رومن پولانسکی است.
تداعی یک نوستالوژی کودکانه
فیلم ( بادکنک قرمز ) رابطه یک کودک با بادکنک را نشان می دهد. بادکنک قرمزی که کودک را همه جا به دنبال خود می کشد. گاهی با کودک قهر می کند، بهانه گیری می کند، بازی می کند و حتی عاشق می شود. وقتی بادکنک آبی رنگ را می بیند، پسرک را فراموش می کند اما باز هم پیش او بر می گردد. به عقیده سید وحید طباطبائیان فیلمساز آبادانی، فیلم بین دنیای فانتزی و رئال، بین رویا و واقعیت، بین انیمیشن و فیلم قرار دارد. بادکنک نشانه خیال است.
فیلمبرداری با پلان های ساده شروع می شود، دوستی بادکنک و کودک باعث حسادت بچه های دیگر می شود و به همین سبب سعی می کنند بادکنک را از بین ببرند. بادکنک گرفتار می شود، دوست می شود، شوخی می کند، فرار می کند، عاشق می شود، سر به هوا می شود و در نهایت به نزد کودک باز می گردد. به نظر این فیلمساز، نباید تاثیر موسیقی فیلم را فراموش کرد. پایان فیلم هم جالب و تاثیر گذار است: بادکنک ها کودک را با خود می برند، چون او به جایی که خشونت و حسادت حاکم است تعلق ندارد.
فیلمی از رنگ و تصویر
فیلم (بادکنک قرمز ) با زمان 35 دقیقه اثری است که با رنگ و تصویر حرف می زند، هر چند به نظر می رسد که زمان آن کمی طولانی است اما لطمه ای به کلیت اثر نمی زند. یکی از حاضران در نشست اشاره کرد که ( بادکنک قرمز ) اثری است برای یک بار دیدن. فیلمی است که تحت تاثیر جریان سینمای نو فرانسه قرار دارد اما توانسته هویت خود را حفظ کند.
گفتنی است که نشست های هفتگی نمایش و نقد و بررسی فیلم، روزهای دوشنبه از ساعت 7 بعد از ظهر در واحد هنرهای تصویری حوزه هنری مرکز آبادان برگزار می شود و حضور برای عموم علاقمندان آزاد است.
منبع::فیلموگرافی http://filmography.blog.ir
در صورتی که علاقهمند به شرکت در آزمون کارشناسی ارشد سینما هستید، کافیست به وبسایت هانیوا مراجعه کنید.
دیدگاهها درباره “نقد فیلم بادکنک قرمز” :
سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید
وای خیلی خوبه ساییتون
فیلم خوبیه من دیدم☺🥰
درود
تحلیل فیلم جالب و خواندنی بود
سپاس